تمام...

 

تمـــام نیمکتهــای پارک دو نفـره اند!بی خیال...به درخـت تکیـه میدهـم......

تنهایی

آنقــ ــدر بـا تنهـــ ــــایی انـــ ـــس گــــرفتــ ــــه ام

که دیگـــ ـــر زبانـــ ـــش را مــ ــی فهمــــ ــم

و فهمیـــ ـــدم

تنهــ ــایی هم میتــ ــواند عشــ ــق خوبــ ـــی باشــ ـــد!

به شــ ــرط اینکــ ـــه درکــــ ـــش کنــــ ـــم...

امشب به وسعت تمامی شبهایی که تو را نداشتم.....

دلم به حال تنهایی خود سوخت.....

در کنار پنجره ام رویای دوست داشتنت را......

به دست اشکهایم می سپارم .....

تا همچون تو در خاطراتم مدفون شوند......

میخواهم تنهایی ام را به آغوش گرمی بفروشم.....

نه به آن مفتی که تو خریدی ......

به بهای سالهای باقی مانده از آینده ام!!

 

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره بنشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…


نایت اسکین 

 شده در خلوت تنهایی خود

 یاد یک خاطره شادت بکند

 لرزه بر قلب و دلت اندازد

 بی خبر از همگانت بکند

 و تویی خاطره خلوت تنهایی من